نیم ساعته که فقط دارم مینویسم و پاک میکنم و به هیچ نتیجه درست و حسابی هم نرسیدم.
مثل اینکه سه تارم هنوز شروع نکرده از کوک در رفته شایدم سیم پاره کرده! اینم از شانس منه
که همین اول راه سه تارم داره حوصله سربر میشه, البته مشکل از نوازندشه.شاید خود نوازندش
این روزا ادم حوصله سربری شده! معذرت میخوام که تو این مدت ننوشتم و الانم که اومدم باز چیز
خاصی نگفتم که به کار کسی بیاد, راستش یه خرده درگیرم.پس فعلا همین درد دل مختصر
بینمون بمونه تا بعد.
جغلان قوربان
شب بخیر
تی شب بخیر خواخور جان
خیلی احساساتمان اذیت شد !
خواهر گلم چرا دیگه نمی نویسیهمه منتظر اون نوشته های قشنگتیم
خارپشتی شدهام …
که ؛ تیغ هایش …
دنیای امنی برایش ساخته …
اما ؛ حسرت نوازشی عاشقانه …
تا ابد ؛ بر دلش مانده است..!!!
متوجه ام.
عقرب چشمش به عقربه افتاد و عاشق شد...!!!
سلام آبجی مهربون
چرا نوشتی این نفسهای آخر وبت است؟؟؟؟؟
مگر میخوای ما را ترک کنی؟؟؟؟؟
مواقع شادی ، ستایش “خدا”
مواقع سخت ، یافتن “خدا”
مواقع آرام ، پرستش “خدا”
مواقع دردناک ، اعتماد به “خدا”
و در تمامی مواقع تشکر از ” خدا ” را فراموش نکن
چشم حتما.
سلام به آبجی مهربونم
انشا الله برگردی و ادامه بدی.
باد هم کم نکند سوز دل صحرا را
قطره ای عشق به آتش بکشد دریا را
این ترک خورده دلم وحشت آن را دارد
که بمیرد و نبیند پسر زهرا را
سلام چشم گاهی اگر حرفی داشتم برمیگردم.
با سلام
از گذشته درس بگیرید
حال راآگاهانه بگذرانید
وبه آینده امیدوار باشید